سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیوگرافی

موسوی


ارسال شده در توسط عرفان
 اکستریم رولز مچ :: آندرتیکر در برابر جف هاردی

جف هاردی وارد میشه و تماشاگرا او رو تشویق میکنن . آندرتیکر وارد میشه و تماشاگرا او رو بشدت مورد تشویق قرار میدن . جیم راس در حین ورود آندرتیکر میگه که تیکر بیشترین تشویق رو در اسمکدان امشب داشت . تیکر وارد میشه و مسابقه آغاز میشه . دو اینترتینر به بیرون رینگ میرن تا اون جا با هم بجنگن . جف هاردی چند ضربه به آندرتیکر میزنه و یه پرش روی او میخواد انجام بده (در بیرون رینگ) اما تیکر او رو میگیره و کمرش رو به میله ی گوشه ی رینگ میکوبه . بعد از کامرشال برمیگردیم . برمیگردیم و حالا آندرتیکر کنترل بازی رو در دست گرفته و همچنان این دو در بیرون رینگ با هم درگیر هستن . تیکر هاردی رو میفرسته داخل رینگ اما سر او رو از زیر طناب ها (رو به بیرون) رد میکنه . تیکر یه صندلی برمیداره و روی گردن جف میذاره . سپس میره بالای رینگ در این طرف طناب ها و یه لگ دراپ قوی بر روی جف اجراء میکنه . جف درد میکشه و کاملا خودش رو به داخل رینگ میبره . آندرتیکر روی بازوی جف کار میکنه و میره برای اولد اسکول اما موفق نیست و جف ضربه ای به پای تیکر میزنه و بلاک میکنه . جف میره بیرون رینگ و یه نربدون بر میداره اما تیکر به او حمله میکنه . این دو به رینگ برمیگردن و جف به تیکر ویسپر اینده ویند میزنه . تیکر بلند میشه اما در همین لحظه بیگ شوء میاد و جف هاردی رو پرت میکنه بیرون و سپس میره داخل رینگ . بیگ شوء به آندرتیکر چوکسلم میزنه . جف میره بالای طناب ها و یه پرش رو انجام میده و تو هوا ضربه ای به بازوی بیگ شوء میزنه . آندرتیکر بلند میشه و صندلی رو برمیداره و یه ضربه ی قوی به پشت بیگ شوء میزنه . آندرتیکر حواسش میره طرف بیگ شوء و در همین لحظه جف هاردی با صندلی تیکر رو میزنه . جف میره بیرون رینگ و نردبون رو میاره و تنظیم میکنه . هاردی میره بالای نردبون و یه فلایینگ لگ دراپ رو روی تیکر اجراء میکنه . کاور میکنه ، یک..دو..سه .

چند ریپلی از صحنه های این مسابقه پخش میشه .

از مانیتور ورزشگاه پخش میشه که جف هاردی به اتاق ویکی گررو رفته و ویکی او رو تشویق میکنه . ویکی به جف میگه : " در صورتی یه تایتل مچ در سروایور سریس میگیری که در هفته ی بعد تریپل ایچ رو شکست بدی ." جف هاردی هم خوشحال میشه و میگه : " در هفته ی بعد هم اکستریم خواهم بود . "


ارسال شده در توسط عرفان

وفا: پیرلو در سال های 1998-1994 و سال 2001 (به صورت قرضی) برای تیم برشا و در سالهای 1999-1998 وسال 2000 برای تیم اینتر بازی کرده است .

وی همچنین در فصل 2000-1999 برای تیم رجینا (به صورت قرضی) بازی می کرد و از سال 2001 به تیم آث میلان منتقل شد و هم اکنون نیز در این تیم توپ می زند.

او به همراه این تیم یک مرتبه موفق به فتح اسکودتو شد. وی همچنین به همراه تیم میلان یکبار قهرمان جام باشگاه های اروپا شد.

او برای تیم ملی ایتالیا در مسابقات یورو 2004 و در المپیک تابستانی سال 2000 بازی کرد و به همراه این تیم در سال 2000 موفق به کسب مدال برنز فوتبال مردان المپیک آتن گشت .

هم اکنون پیرلو یکی از بهترین هافبک های حال حاضر جهان به خصوص در سری آ به شمار می رود .

او دارای استعدادی فوق العاده در دادن پاسهای دقیق است . از دیگر تواناییهای این بازیکن می توان خلاقیت بالا و دادن پاسهای در عمق زیبا نام برد .

در تیم میلان ، پیرلو مرکز تیم است و بازیکنان این تیم گرداگرد توانایی های او در ضمینه های مختلف مانند بازی خوانی و کنترل کردن بازی قرار دادند .

پیرلو همچنین متخصص توپ های مرده نامیده می شود .

او اولین گزینه برای زدن ضربات آزاد و کرنرها می باشد . پیرلو شگردی جدید برای زدن ضربات آزاد مرسوم کرد به این ترتیب که او با استفاده از آرایش مخصوصی که به سه انگشت بیرونی پای خود برای زدن ضربات آزاد میدهد توانسته است با رکورد بیشترین گل از ضربات آزادی را که بازیکنان میلان از اول تاسیس این باشگاه تا هم اکنون در نیم فصل اول زده اند تساوی کند(چهار گل در نیم فصل اول) به طوری که فقط دو نفر توانسته اند با این رکورد تساوی کنند( دیمیتری آلبرتینی 3بار و فرانک ریکارد 1 بار ).

تکنیک فوتبال بازی کردن این بازیکن واقعا بی همتاست و کیفیت بازی این بازیکن هیچ گونه محدودیتی برای مربی این تیم باقی نگذاشته است. . با این وجود چون در میلان بازیکنی مانند پیرلو از نظر خصوصیات تدافعی وجود ندارد وتنها کسانی که می توانند در میلان در پست او بازی کنند ( گتوزو و سیدورف) دارای خصوصیات لازم یک هافبک تدافعی خلاق نیستند پیرلو به ناچار در این پست بازی می کند .

پیرلو در جام جهانی 2006 آلمان یکی از مهره های اصلی این تیم به شمار می رود.

دورنمای خانوادگی

آندره آ پیرلو متولد یک خانواده ی ثروتمند است و پدر او دارای دو مرکز بزرگ ذوب آهن می باشد.از آنجایی که خانواده پیرلو عاشق بازی فوتبال هستند آندره آ را در بازی فوتبال پشتیبانی می کردند.البته اونها هیچ وقت چیزهایی رو که پیرلو دوست نداشت به او تحمیل نمی کردند.پیرلو دارای یک برادر می باشد که 3 سال از او بزرگتر است و در تیم برشا توپ می زند وی همچنین خواهری دارد که 10 سال از او جوانتر است .

اطلاعات دیگر

متولد : 1979/5/19

ملیت : ایتالیایی

باشگاه کنونی : آث میلان

شماره : 21

پست : هافبک

قد : 178سانتیمتر

وزن :?? کیلوگرم

محل تولد: ایتالیا ، برشا ، فلرو

افتخارات المپیک : مدال برنز فوتبال مردان - المپیک 2004 آتن

نامهای مستعار: Campanellino،Trilly،Metronomo

خانواده: یک برادر به نام ایوان که از او سه سال بزرگتر است. و یک خواهر که از او ده سال جوانتر است.همسری به نام دبروآ و پسری به نام نیکولا

نخستین بازی برای تیم ملی ایتالیا : بازی مقابل آذربایجان


ارسال شده در توسط عرفان

زندگینامه دل پیرو

تولد:9 نوامبر 1974 در شهر تورین ایتالیا

غذای مورد علاقه:پیتزا.کیک.ماکارونی

قد:73/1

وزن:??

الگوی فوتبالی:پلاتینی.مارادونا.ز? ?کو.فان باستن.مالدینی

هنر پیشه مورد علاقه:مایکل داگلاس

آهنگ مورد علاقه:با تو یا بدون تو

ماشینهای وی:فراری و لامبورگینی

علایق:گوش دادن به موسیقی.رانندگی کردن.سینما

افتخارات: باشگاهی((قهرمانی در سال های 1995-1997-1998-2002-2003-2005 در سری ا ایتالیا ))

یک قهرمانی در جام حذفی 1995

چهار بار فاتح سوپر جام (( 1995-1997-2002-2003 ))

یک قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا 1996 یک قهرمانی بین قاره ای یا همان قهرمانی باشگاه های جهان در سال 1996 و کسب عنوان دومی در سال ???? در بازی فینال بازی به پنالتی کشیده شد ولی یوونتوس نتوانست تیم میلان را شکست دهد

یوونتوس به عنوان پر افتخارترین تیم ایتالیا مامن حضور ستارگان بزرگ و با اخلاق فوتبال ایتالیا بوده است .

کسانی که سال های سال در این تیم بزرگ بازی کرده اند و تبدیل به اسطوره شدند.

الساندرو دل پیرو بازیکن افسانه ایی دهه ی 90 تا امروز در تیم محبوب تورینی ها جای برای خود دست و پا کرده است ..

وی پسر محبوب تورین ودرزندگی خود بیشتر از حاشیه داستانی مانند فیلم های سینمایی از نوع رمانتیک ایتالیایی داشته است . ستاره بزرگ بیانکونری از وقتی خود را شناخت که درگیر چیزی بنام توپ فوتبال بود. وی که از یک خانواده ی متوسط سر برآورده بود تمامی وقت خود را صرف فوتبال در کوچه ها کرد.

وی هیچ وقت تصور نمی کرد این چنین مشهور شود.آلکس از همان کودکی به تیم یوونتوس علاقه مند بود.

 

وی مرد ایده آل تمام تورینی هاست . کسی که در زندگی خود بیشتر از حاشیه داستانی مانند فیلم های سینمایی از نوع رمانتیک ایتالیایی داشته است . ستاره بزرگ بیانکونری از وقتی خود را شناخت که درگیر چیزی بنام توپ فوتبال بود. وی که از یک خانواده ی متوسط سر برآورده بود تمامی وقت خود را صرف فوتبال در کوچه ها کرد.

وی هیچ وقت تصور نمی کرد این چنین مشهور شود.آلکس از همان کودکی به تیم یوونتوس علاقه مند بود.

یوونتوس همراه با پلاتینی و یارانش آلکس را دیوانه ی تیم یووه کرده بود.الکس در یکی از گفتگو های خود گفته است که هیچ آرزویی جز دیدن ورزشگاه دل آلپی را نداشته است.عطش وی برای بازی کردن در یوونتوس هر روز بیشتر می شد.ولی وقت خود را در کوچه پس کوچه های تورین تلف می کرد.

وقتی مالدینی تنها با 16 سال اولین بازی خود را برای تیم میلان انجام داد . در آن روزگار الکس عضویت هیچ تیمی را نداشت حتی عضویت در تیم دسته دومی پادووا تیم اول الکس بسیار اتفاقی پیش آمد.روزی از تمام جوانان حاضر تستی گرفته می شود و الکس به رغم بازی های گذشته در کوچه ها توانست جز کسانی باشد که از این آزمون سربلند خارج شدند.

الکس خیلی دیر و در سال 22 سالگی اولین قرارداد حرفه ایی خود را امضا کرد . وی در اولین فصل حضورش در فوتبال حرفه ایی چهار باربرای تیم پادووا را تجربه کرد ولی دراین فصل یعنی فصل 1992 نتواسنت گلزنی کند.الکس در یک تیم ضعیف تنها یک نیمکت نشین بود.او آرزو های بزرگتری داشت.در خبرهای شبکه ی ایتالیا نامی از دل پیرو برده نمی شود همین عمر باعث می شود که غرور وی جریحه دار شود.

سرانجام وی توانست در فصل بعدی گلزنی کند .. هیچ کس ندانست که چرا یوونتوس این تیم بزرگ ایتالیایی چشم به چینین بازیکنی دوخته است.

.........................................


ارسال شده در توسط عرفان

دیه گو آرماندو مارادونا ستاره افول ناپذیر فوتبال جهان در کتابی فراز و نشیب های زندگی پر مخاطره خود را به رشته تحریر در آورده است .

از این پس در روزهای فرد علاقه مندان به مارادونا می توانند با ما همراه باشند تا ترجمه کتاب " من ، دیه گو هستم " را که برای هر فوتبال دوستی جالب است به همراه تصاویری از این نابغه آرژانتینی ملاحظه فرمایند .

در حال حاضر که شروع به نوشتن کتاب زندگی خودم ( من ، دیه گو هستم ) می کنم در هاوانا پایتخت کشور کوبا به سر می برم ، و سرانجام تصمیم گرفتم تا همه چیز را در مورد زندگی ام بنویسم .

با وجود این که خیلی ها بر این باور هستند که همه چیز را در مورد من می دانند و بازگوئی آنها عجیب به نظر می رسد ، اما مطمئن هستم که باز هم مطالب ناگفته باقی مانده است.

تاکنون راجع به خیلی از موضوعات و مسایلی که برایم پیش آمده صحبت کرده ام ، اما هنوز مطمئن نیستم که تمامی موضوعات مهم را توضیح داده باشم.

طی مدت اقامتم در اینجا می خواهم با نحوه زندگی یک شهروند کوبایی آشنا شوم. به حافظه ام فشار می آورم تا گذشته خودم را به یاد بیاورم و این برایم خیلی جالبه ، چرا که با وجود تمامی اشتباهات و کاستی ها هیچ دلیلی برای پشیمانی به خاطر آنچه که تا به حال اتفاق افتاده نمی بینم.

علاوه بر این یادآوری گذشته وقتی که آدم از صفر شروع می کند و می داند که تمام دوران زندگی اش برای آنچه که به دست آورده و آنچه که در آینده هست مجبور می شود که بجنگد و تمام زندگی اش یک مبارز دائم بوده خیلی لذت بخش می نماید.

آیا شما می دانید من از کجا آمده ام ؟ می دانید قصه زندگی من شروعش از کجا بوده ؟ من علاقه شدیدی به بازی با توپ داشتم اما اوایل خود من هم از این همه علاقه باخبر نبودم.

حتی فکرش را هم نمی کردم. بازی فوتبال را از پست دفاع شروع کردم اما همیشه بازی به عنـوان لیبرو بـرایم چیز دیگری بود. امـا افسوس که پـزشک ها بازی بـا توپ را برایم قدغن کرده اند چون نگرانند که با این کار قلبم از کار بیفتد.

وقتی که داخل زمین بازی به عنوانی لیبرو هستی انگار که از بالا داری تمام زمین را می بینی و همه چیز را تحت کنترل خود داری و می توانی تصمیم بگیری که در هر لحظه به کدام سمت زمین حرکت کنی و این احساس را داری که حاکم مطلق زمین هستی.

اما آن زمانها که تازه فوتبال را شروع کرده بودم « لیبرو» ای در کار نبود و مهم این بود که پشت سر توپ بدوی و در حین بازی آن را در اختیار داشته باشی.

بازی با توپ تنها چیزی بود که مرا آرام می کرد و البته احساس عجیب مرا. اگر یک توپ به من بدهید می بینید که اشتیاق بازی و تفریح با توپ را هنوز با تمام وجودم دوست دارم. فقط کافیه که یک توپ در اختیارم بگذارین و اجازه بدین که چیزی رو که بلدم اجرا کنم حالا مهم نیست که کجا دارم بازی می کنم، اون موقع فقط حواسم به توپ جمع است. اما مردم وجودشون خیلی مهمه ، این مردم هستند که به شما انگیزه تمرین و بازی میدن. اما مردم داخل زمین بازی نیستند یعنی همان جایی که یک بازیکن فوتبال از بازی با توپ لذت می بره.

لذت بردن از بازی با توپ درست همان کاریه که اوایل در فیوریتو و سپس در جاهای دیگه بهش مشـغول بودم . حالا فـرق نمی کرد که در استـادیـوم « ویمبـلی » بـاشم یـا در استـادیـوم « مارکانا» با یکصد هزار تماشاچی. در آن زمانها در فیوریتو در محله ویلا همیشه برای بازی آماده بودیم حتی زیر تابش شدید نور آفتاب بازی می کردیم.

مادرم ( توتا) که باوسواس زیاد مواظب من بودهمیشه به من می گفت: پلو ( لقب دیه گو بوده ) اگر می خواهی بازی کنی باید حتماً بعد از ساعت پنج بعداز ظهر باشه یعنی وقتی که آفتاب رفته، من هم جواب می دادم: چشم مامان جان، نگران نباش و با دوستم شروع به بازی می کردیم و هیچ چیز دیگه ای غیر از بازی برایمان مهم نبود.

زیر نور آفتاب تا ساعت 7 غروب خودمان را هلاک می کردیم در حول و حوش همان ساعت ، بازی رو مدتی نگه می داشتیم و از یکی از همسایه ها آب می خواستم و به همان شکل در تاریکی به بازی ادامه می دادیم. هنوز هم از اونجا صداهایی رو می شنوم که به من می گن: این زمین برای بازی به حد کافی روشن نیست. بله من در تاریکی بازی می کردم


ارسال شده در توسط عرفان

یوفا: پیتر چک متولد 20 مِی 1982 در پِلِزن جمهوری چک دارای 197 سانتیمتر قد و پستش دروازبان است.فوتبالش را از تیم ویکتوریا پلزن آغاز کرد اما نه در پست دروازبان بلکه در پست هافبک و فوروارد

از وقتیکه پایش در سن 10 سالگی شکست ، وی پس از بهبود گاه گاه در درون دروازه می ایستاد و کم کم به این پست علاقمند شد.در سن 17 سالگی وی به تیم چِمل بِلسانی در سال 1999 با یک قرارداد رسمی ملحق شد ولی نتوانست در این تیم موفق باشد.

بعد از انجام 27 بازی در 2 فصل ، باشگاه آ.ث. اسپارتا پراگ یکی از تیم هایی بود که استعداد پیتر چک را به عنوان یک بازیکن کم سن و سال قبول داشت و با پیشنهاد بالای 700 هزار یورویی برای یک دروازبان با وی قرارداد بست.

وی پس از پیوستن به این تیم به سرعت درخشید و فصل بسیار موفقی را با این تیم طی نمود.وی توانست در آن سال رکورد 855 دقیقه بدون خوردن گل را ثبت کند.همچنین درخشش وی در بازی های جام باشگاه های اروپا با این تیم سبب شد که وی مورد توجه باشگاه های بزرگ قرار گیرد.اما وی با تیم رِن فرانسه به نوافق رسید و قرارداد 5 میلیون یورویی را با این تیم امضا کرد که یک مبلغ گزاف برای یک دروازبان در سال 2002 بود.

مسلماً رِن تیم بزرگی در فرانسه نبود ولی به عنوان تجربه در تیمی خارج از کشورش و همچنین به عنوان سکوی پرتابی برای ستاره شدن اش دارای اهمیت بود.بعد از 2 سال در تابستان 2004 وی با قرارداد 10 میلیون یورویی جایگزین کارلو کودیچینی ای شد که در چلسی خوب کار نمیکرد و مسئولین این تیم را ملزم به آوردن دروازبان جایگزین کرده بود تا هم در درون دروازه گزینه ی مناسبی داشته باشد و هم با ایجاد حس رقابت ، انگیزه ی کودیچینی را هم بالا ببرند.

پیتر چک خیلی زود و به خوبی توانست جای کودیچی را پر کند و مورد تشویق طرفداران چلسی واقع شود.وی با استفاده از این فرصتی که به وی داده شده بود به جهان نشان داد که چه می تواند بکند.

وی همچنین در لیگ انگلیس هم رکورد ثبت کرد و توانست 1025 دقیقه دروازه ی خود را بسته نگه دارد. اوضاع برای پیتر چک داشت خوب پیش میرفت تا اینکه وی در یک مصدومیت شدید از ناحیه جمجمه آسیب دید و مدت ها از میادین دور بود.وی بعد از بهبودی با کلاه مخصوصی به فوتبالش ادامه داد.

پیتر چک هم اکنون اگر بهترین دروازبان دنیا نباشد بین 3 دروازبان برتر جهان به حساب می آید و بسیاری از تیم ها آرزوی داشتن چنین دروازبانی را دارند.

افتخارات پیتر چک

بهترین دروازبان اروپا در رده ی سنی امید همراه با تیم چک در سال 2002

بهترین دروازبان لیگ انگلیس در سال 2005

قهرمانی با تیم چلسی در لیگ برتر انگلیس در فصل های 2004-2005 و 2005-2006

قهرمانی جام اتحادیه انگلیس در سال 2005-2006

قهرمانی جام حذفی انگلیس در فصل 2006-2007

قهرمانی جام اتحادیه در فصل 2006-2007


ارسال شده در توسط عرفان

یوفا: یورکا مادر زلاتان نیز در مورد پسرش می گوید : هر بار زلاتان را در تلویزیون می بینیم که موفق می شود گل بزند به خود می بالیم که تلاشهای ما امروز نتیجه داده است و همیشه به خاطر این موفقیت خداوند را شکر می کنیم .

زلاتان در محله اسکانلان بزرگ شد و به خاطر قد بلندش در 15 سالگی به بسکتبال روی آورد . اما در سال 1996 در جام ملتهای اروپا چون تیم سوئد غایب بود از تلویزیون شیقته بازی بازیکنانی چون آلن شیرر و پاتریک کلایورت شد ، همچنین او عاشق بازی ستاره معروف سوئد، هنریک لارسن در جام جهانی 1994 بود .

او توانست در 15 سالگی وارد باشگاه معروف مالمو شد و خیلی زود توانست استعداد خود را در فوتبال نشان دهد . همچنین او به علت اصلیت بوسنی اش توانست به مدت 2 سال در تیم نوجوانان و جوانان و حتی تیم ملی B بوسنی بازی کند و ملی پوش شود .

او با قد بلندش و شمع گلزنی بالایش فارگو پانچسف گلزن سابق و معروف تیم یوگسلاوی را در اذهان زنده می کرد ، اما تصمیم نهایی او و قبولی ملیت سوئد بسیاری از هموطنان واقعی اش را ناراحت کرد .

در سال 1999 آرسن وانزه مربی تیم آرسنال انگلستان مصرانه خواهان استخدام زلاتان بود اما هرگز موفق نشد تا اینکه زلاتان در 22 مارچ 2001 با رقمی حدود 8/7 میلیون یورو سرانجام به باشگاه آژاکس آمستردام پیوست و زیر نظر رونالد کومان بسیار در فوتبال پیشرفت کرد . او توانست با فوتبال خوب خود و گلزنی هایش عملا به یک ستاره در لیگ هلند و و لیگ قهرمانان اروپا بدل گشت او طی 74 مسابقه که در مدت دو سال برای آژاکس انجام داد 35 گل به ثمر رساند .

زلاتان توانست با تیم ملی سوئد به یورو 2004 پرتقال راه یابد او با گل زیبای خود به تیم ایتالیا پیش از پیش مورد توجه قرار گرفت زلاتان همراه تیم سوئد در یک چهارم نهایی به تیم خوب هلند برخورد کردند و نتواستند از پس حریف براید و با جام خداحافظی کردند . اما یورو 2004 برای زلاتان مانند پله ای بود به سمت صعود او در 31 اوت 2004 با قرار دادی به ارزش 19 میلیون یورو به تیم معروف یوونتوس ایتالیا پیوست . بازی های خوب و تماشایی زلاتان در تورین ایتالیا از او یک فوق ستاره ساخت و او را در سال 2005 به عنوان کاندیدای بهترین بازیکن سال مطرح کرد . در همین سال باشگاه رئال مادرید پیشنهاد عجیب 70 میلیون یورویی خود را برای به خدمت گرفتان زلاتان مطرح کرد که با وجود مبلغ هنگفت پیشنهاد اما سران باشگاه یوونتوس حاضر به فروش زلاتان نشدند .

زلاتان خود نیز چندان تمایلی به حضور در جمع کهکشانهای رئال مادرید نداشت و در این باره می گوید : من فکر می کنم اگر بخواهم ، در همین یوونتوس هم می توانم به قهرمانی در اروپا و جهان برسم و بر ای این کار فقط باید تلاش خودم را بیشتر بکنم . اما سقوط یوونتوس به دسته ذو ایتالیا بع علت تبانی و مشکلات زلاتان با این تیم باعث شد تا با قرار دادی به مبلغ 24 میلیون یورو زلاتان به تیم اینتر میلان بپیوندد

منبع:یوفا


ارسال شده در توسط عرفان

یوفا: سس فابرگاس در 4 مِی سال 1987 میلادی در آرنا دِمار ایالت کاتالونیای اسپانیا متولد شد.

فوتبال حرفه ایش را از تیم ب بارسلونا شروع کرد.وی با تیم زیر 17 سال اسپانیا قهرمان جام جهانی زیر 17 ساله های جهان شده است.

او در این جام به عنوان بهترین بازیکن و بهترین گلزن انتخاب شد.هنگامیکه او تنها 16 سال بیشتر نداشت با مبلغ قرارداد 2.25 میلیون یورو به انگلیس رفت تا فوتبال حرفه ایش را در آرسنال دنبال کند.

او در حالیکه 16 سال و 177 روز داشت به عنوان جوانترین هافبک تاریخ باشگاه آرسنال به میدان رفت.او در اولین بازی اش که در تاریخ 23 اکتبر سال 2003 بود برای آرسنال خوش یمن بود و آرسنال در آن روز بعد از تساوی 1-1 موفق شد در ضربات پنالتی در جام حذفی انگلیس به پیروزی برسد.

نبوغ بعدی وی هنگامیکه بود که پای وی در برد 5-1 آرسنال مقابل ولورهمپتون به گل باز شد.وی نگاه ها را هنگامیکه که در جام خیریه انگلیس در برابر منچستر یونایتد به میدان رفت به خود اختصاص داد.آرسنال در آن بازی 3 بر 1 پیروز شد.

هنگامی او در لیگ برتر به میدان رفت تا جای خالی پاتریک ویرا را پر کند.در آن بازی آرسنال در خارج از خانه اورتون را 4 بر 1 در هم کوبید.سس به عنوان بازیکن فیکس در بازی بعد و بعد تر به میدان رفت.اولین گل لیگ برتری وی در مقابل بلک برن بود که آرسنال با نتیجه 3 بر صفر بازی را به سود خود به پایان رساند.

متاسفانه پاتریک ویرا از بند مصدومیت رها شده به ترکیب اصلی بازگشت و جای سس جوان را گرفت و وی به نیمکت ذخیره ها روانه شد.اما چند بازی بعد وی در کنار پاتریک ویرا به میدان رفت.چند بازی بعد در حالیکه پاتریک ویرا غایب بود وی در جام باشگاه های اروپا در مقابل پاناتینایکوس به میدان رفت و آن باری با حساب 2-2 به پایان رسید و اولین بازی وی در جام باشگاه های اروپا انجام شد.

وی در آن سال اولین جام قهرمانی خود به همراه آرسنال را در جام حذفی انگلیس کسب کرد.

تابستان سال بعد پاتریک ویرا به یوونتوس پیوست و راه را برای این جوان اسپانیایی کاملاً باز گذاشت.وی با درخشش در بازی مقابل یوونتوس در جام باشگاه های اروپا که با گلزنی و گل سازی او برای آنری همراه بود، آرسنال را با نتیجه 2 بر صفر به پیروزی رساند و نگاه مردم و رسانه های جهان رو به خود جلب کرد.

آرسنال در آن سال با بازی های او نائب قهرمان جام باشگاه های اروپا شد.وی به تیم ملی اسپانیا دعوت شد و اولین بازی اش را مقابل لیختنشتاین که با حساب 4 بر صفر به نفع اسپانیا به پایان رسید را انجام داد.

سِس هم اکنون علی رقم سن کم ، از رکن های اصلی آرسنال به حساب می آید و همگان بر این باورند که آینده ای درخشان تر در انتظار اوست.


ارسال شده در توسط عرفان

زندگینامه علیرضا نیکبخت واحدی

باشگاهها : راوند - ابومسلم - استقلال - الوصل - استقلال - پرسپولیس

علیرضا ساعت ? صبح روز جمعه ? تیر ???? در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد به دنیا آمد. پدرش خیاط بود و تولیدی پوشاک داشت و مادر، خانه دار و البته هنر آرایشگری، او فرزند اول خانواده بود و بعد از او، یک برادر و 3 خواهر دیگر هم به این جمع اضافه شدند. محل سکونت خانواده اش در هنگام تولد، خیابان کوه سنگی مشهد بود و دوره رشد و پرورش را در محله ابوطالب مشهد گذراند.

به دبستان رافت کوه سنگی می رفت، دوره راهنمایی را در مدرسه اسرار خیابان سازمان آب گذراند و در دبیرستان شریعتی مشهد و در رشته فنی و حرفه ای دیپلم گرفت. علیرضا در تمام این سالها ساکن شهر مقدس مشهد بود.

او خانواده و فامیلی پرجمعیت داشت. یک برادر،? خواهر،? عمو،? عمه،? خاله و ? دایی فامیل بزرگی بود و پر از رفت و آمد. او هم مثل همه ایرانی ها و شهرستانی ها با دلبستگی های عاطفی شدید به اعضای خانواده و فامیل، به خصوص به کوچکترین دایی اش صمد که فقط ? سال با او اختلاف سنی داشت، بزرگ شد.

در دوران کودکی آرزو داشت دکتر شود. از دوره نوجوانی ورزش را با والیبال شناخت و از ابتدای جوانی بود که گمشده و آینده اش را در فوتبال حرفه ای پیدا کرد.

آغاز یک راه طولانی

 

بازی های خوب و فیزیک مناسب، موجب درخشش او در مسابقات آموزشگاهی شد. سر از تیم باشگاهی راوند درآورد و بعد از ? ماه تمرین، در اولین مسابقه باشگاهی در سطح جوانان مقابل ابومسلم، معتبرترین تیم فوتبال خراسان، به میدان رفت. پیروزی ?-? آن مسابقه برای علیرضا شیرینی دیگری سوای اولین موفقیت در مهمترین گام داشت، او هر 3 گل این بازی را برای تیمش زد اما از آن هم مهمتر، دیده شدن و دعوت به پوشیدن پیراهن راه راه مشکی و قرمز ابومسلم بود. در ابومسلم هم همین حکایت تکرار شد، در همان اولین مسابقه در لیگ سال ????، آنقدر درخشید که به تیم ملی جوانان دعوت شد. بعد از اتمام مسابقات جوانان، به تیم ملی امید دعوت شد و حضور همزمان در تیم امید و ابومسلم در لیگ، راه او را برای پیشرفت باز کرد. یک بازی درخشان در ورزشگاه آزادی تهران مقابل استقلال تهران، تیرخلاصی بود بر ترقی علیرضا. امیرقلعه نوعی که مربی تیم امید در کنار حمید درخشان بود، او را به استقلال دعوت کرده بود اما دست دقایقی بعد از سوت پایان آن مسابقه بود که خبر رسید، علیرضای ?? ساله به تیم ملی بزرگسالان دعوت شده است.

منصور پورحیدری او را به بازیهای آسیایی بانکون نبرد اما در بازگشت به استقلال، پذیرایی از این تازه وارد مشهدی را به عهده گرفت. علیرضا در سال ???? قراردادی ? ساله با استقلال بست، همان قراردادی که چون اردیبهشت ?? به اتمام رسید، این همه جنجال برپا شد . ? ماه تمرین با یکی از دو بزرگ فوتبال ایران با حول وولای ستاره شدن یا محو شدن گذشت. در تمام این مدت( بهار و تابستان ??) علیرضا هر شب بعد از تمرین در خوابگاهی واقع در خیابان لارستان تهران که باشگاه برای شهرستانی ها در نظر گرفته بود، خوابهای طلایی می دید. سرنوشت برای او راه موفقیت در نظر گرفته بود و این چنین علیرضا از همان نخستین بازی و نخستین فصل حضورش در استقلال، مهره ثابت تیم شد. درست مثل راوند و ابومسلم.

میروسلاوبلاژویچ

پیرمرد کروات در سال ???? با یک نظر، علیرضا را به خاطر سپرد. او تیم ملی را برای حضور در معتبرترین میدان ورزش جهان آماده می کرد.علیرضا در تمام روزهای سخت اردو، سرحال و شاداب بود و در برابر تیم ملی اسلواکی با گل بی نظیری که زد، جای خود را در ترکیب فرشتگان چیرو با شماره ?? تثبیت کرد.ایران به جام جهانی نرسید اما دیگر ستاره متولد شده بود. علیرضا بعد از حذف تیم ملی زیرخاکستر این شکست محو نشد، او در بازگشت به دنیای فوتبال و مسابقات، در واپسین ثانیه های مسابقه استقلال الاتحاد عربستان در جام باشگاههای آسیا جفت پا به هوا برخواست و در ارتفاع ??? سانتیمتری( یک وجب بالاتر از دیرک افقی دروازه) با سر، شوتی محکم به توپ زد که تور دروازه و ورزشگاه لبریز از مردم و تیم الاتحاد را به یکباره فرو ریخت.

نیکبخت با همه بازیکنان فرق داشت. استیل منحصر بفرد با حرکات خاص او از وی چهره ای به یادماندنی ساخته بود. او که همه ویژگیهای یک ستاره را از بعد فنی داشت، با ساده ترین و سالم ترین روش ها به مقام ستاره ای رسید. مثلاً او برای شادی بعد از گل کارهای خاص می کرد. هنوز تصویر آن شماره گرفتن او با استوک های کفش فوتبالی اش در ذهن هاست. یا دوئل انگشتی اش با احمد مومن زاده! نیکبخت در خارج از زمین هم رفتارهای یک ستاره را پیش گرفت. لباس های خاص که همگی در یک صفت، آمدن به او، مشترک بودند. وقتی در کنار عینک های مدرن، موهای آراسته، اتومبیل های مد روز، عطرهای خاص و زینت آلات مردانه عجیب قرار گرفت از علی نیکی ستاره ساخت.

ستاره روی جلد

علی نیکی از تابستان?? به جلد نشریات چسبید! عکس ها و ژست های مختلف، تیترهای گاه عجیب، روابط او با مهره های مشهور سینما و تلویزیون، چهره فتوژنیک و رفتار ستاره وار او، همگی مطلوب نشریات بود. او هر روز حداقل روی جلد ??% از نشریات خودنمایی می کرد و خیلی زود همه رقبا را از عرصه خارج کرده و خود یکه تاز عرصه ستاره ها شد.

آنچه به دوام ستاره بودن علیرضا کمک کرد، رفتار کنترل شده و فارغ از هر گونه غروری بود که پای علیرضا را به کارهای خیریه باز می کرد. هرگز گرد مجالس و شب نشینی های آنچنانی نچرخید و هیچ وقت اجازه نداد شایعات خانمانسوز پیرامونش به وجود بیاید. علیرضا خیلی مواظب اطرافیانش بود و تا کسی را کاملاً نمی شناخت، خارج از دایره ادب و معاشرت معمولی با او گرم نمی گرفت. به این ترتیب او جمع دوستانش را در حقیقت به شکل هوشمندانه ای گلچین کرد و هرگز نه خود کاری کرد که ناپسند عرف باشد و نه اجازه داد اطرافیان با چنین اشتباهاتی به شهرت او لطمه بزنند.

در کنار همه اینها، علیرضا از نظر فنی و حرفه ای هم هیچ گاه اجازه نداد کسی از کنارش سبق گرفته و او را جای بگذارد.

ستاره متعادل

نیکبخت در همه اجزای زندگی، ستاره ای متعادل است. او به همان اندازه که به لباس اسپرت اهمیت می دهد، اهل رسمی پوشیدن هم هست. موهایش را بلند می کند و گاه تا ??? گرم ژل می زند اما یک باره هم در همین ناباوری موها را بدون هیچ مقاومتی کوتاه می کند و عین محصل ها، شانه کرده می گردد! او تمیزی را دوست دارد، عاشق لباس های نو است اما به همان اندازه که خرج مد روز می کند، از بخشیدن به دیگران هم غافل نیست. همین مسئله باعث شده هرگز کسی به شیک پوشی و خوش پوشی او خرده نگیرد.

اهل میهمانی رفتن نیست. البته حساب جمع های دوستانه و فامیلی جداست اما در این نوع میهمانی ها، او برای حاضران فقط" علیرضا" است نه نیکبخت ستاره. هرگز جایی نمی رود که از او به خاطر نیکبخت بودن، دعوت کرده باشند. در عوض، بدون دعوت و سرزده مرتب در پرورشگاه ها، آسایشگاه های سالمندان، خیابان ها، پارک ها، فروشگاه ها و مجالس خیریه مخصوص جمع آوری کمک و اعانه برای مستمندان حضور یافته و طوری رفتار می کند که همه معمولی بودن او را باورکنند این هم یکی از دلایل ماندگاری ستاره بخت اوست که هیچ وقت نیرویی را علیه خود تحریک نمی کند.

اهل مطالعه نیست ولی عاشق سینماست. سیستم صوتی، تصویری اش هر کجا که باشد، کامل است و معمولاً هفته ای ? یا ? فیلم می بیند. بیشتر فیلم های خارجی را دوست دارد و با اکثر هنرمندان ایرانی، به خصوص کمدین هایی مثل مصطفی راد، جواد رضویان، مهران غفوریان و مجید صالحی رابطه دوستانه و رفت و آمد دارد.

از بچگی چون در منزل خواهر و برادران کوچک را نگهداری می کرد، عاشق بچه داری بود و هنوز هم عروسک ها و اسباب بازیهای آن روزگار، بخش عمده ای از فضا و دکور منزل او را پر کرده است.

غذای مورد علاقه او قرمه سبزی است و موز، میوه محبوب اوست. روزی ? ، ? فنجان چای می خورد، البته در منزل و خیلی وقت است دور کافی شاپ را به دلیل مشکلات ستاره ای، خط کشیده است.

از قدم زدن خوشش می آید و حالا مجبور است در منزل به این کار بپردازد. موسیقی را دوست دارد ولی نه در مجامع عمومی مثل کنسرت ها! پای سریال های محبوبش می نشیند .

رنگ محبوبش آبی و قهوه ای است، گل رز را دوست دارد و عکس های زیادی را جمع آوری کرده است. محیط زندگی ساکت و آرام را می پسندد چون تا ساعت ?? ظهر می خوابد و شب ها هم دوست ندارد دوروبرش شلوغ و پرسر و صدا باشد. عاشق سرعت است و ماشین های سریع مثل" بی ام و" و" پورشه" و" آئودی" را می پسندد. بر عکس از موتور و هواپیما به شدت می ترسد و حتی المقدور از نقل و انتقال با این دو وسیله خودداری می کند.

مارک محبوب لباس او زارا(Zara) و دیزل(Disel) است. آدامس اربیت(Orbit) می جود و ادکلن اولترا ویلت ???(Ultra Villet ???) می زند. کلاً به طبیعت علاقه زیادی دارد و عاشق درخت های بلند و فضای سرسبز است.

نیکبخت زمان زیادی در هر شبانه روز را صرف فکر کردن به مرگ می کند و گاه و بیگاه سرزده به قبرستان می رود و در میان قبرهای ناشناس می گردد.

وی در ?? سالگی و در حالی که حدود ? سال با استقلال بود با پرسپولیس قراردادی دو ساله به ارزش ??? میلیون تومان امضا کرد و رسما پرسپولیسی شد


ارسال شده در توسط عرفان

سید افشین قطبی فرزند سید محمد قطبی در نوزدهم بهمن 1342 (8 فوریه 1964)? در شیراز به دنیا آمد.

قطبی تا سال 1357 در ایران زندگی می‌کرد.او از سال 1360 تا سال 1370 در باشگاه‌های آلیتالیا? آتوباهن? ولی ایگلز و فلایرز آمریکا بازی کرده و بعد از آن تا سال 1376 در دانشگاه لس آنجلس بازیکن بوده و صاحب مدرک مربیگری حرفه‌ای A شده است. او از (UCLA دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس) درجه مهندسی برق گرفته است.

بازی? مربیگری و مدرسه فوتبال . . .

افشین قطبی وقتی بازی در تیم فوتبال UCLA? دانشگاه لس آنجلس را در سن 18 سالگی (سال 1981) آغاز کرد? فوتبال در آمریکا هنوز موضوع مهمی نبود.او چهار سال در این تیم بازی کرد و همزمان با آن به آموزش مربیگری فوتبال پرداخت و از سال 1363 تا سال 1367 (1984 تا 1988)? سرمربی تیم فوتبال زنان دانشگاه UCLA شد. او از سال 1367 همراه با گروهی دیگر در مدرسه تربیت فوتبالیست‌های نوجوان(AGSS) شروع به کار کرد. این مدرسه فوتبالیست‌های نوجوان را تربیت می‌کرد و از آنان بازیکنانی در سطح بین‌المللی می‌ساخت. جان اوبراین بازیکن تیم آ‍‍ژاکس و بسیاری دیگر از کسانی که این مدرسه را گذراندند? بعد‌ها در تیم‌های مهم فوتبال جهان به چهره‌های مهم فوتبال تبدیل شدند.افشین قطبی که 13 سال در این مدرسه به تربیت فوتبالیست می‌پرداخت? با "بورا میلوتینوویچ" مربی سرشناس یوگسلاو(صرب) آشنا شد. او از بورا که بعداً دوست مهم دوران زندگی‌اش شد? در این مدرسه برای تربیت بچه‌ها استفاده می‌کرد. آن‌ها هر سال فوتبالیست‌های جوان این مدرسه را برای بازی‌های دوستانه وآشنایی با فوتبال اروپا به کشور‌های مختلف اروپایی می‌آوردند. مدرسه AGSS در سال 2002 تعطیل شد. این مدرسه همچنین از مربیانی مانند پیم وربیک? گاس هیدینگ و استیو سمپسون استفاده می‌کرد.استیو سمپسون یکی از اولین مربیانی بود که از کامپیوتر و تکنولوژی‌ جدید برای ارتقای آموزش و مدل سازی برای برنامه ریزی در مسابقات حرفه‌ای استفاده کرد. افشین قطبی بعدها در رهبری تیم ملی کره جنوبی از این تکنیک استفاده کرد.

یک ایرانی در رهبری تیم ملی آمریک

از سال 1997 افشین قطبی وارد کادر فنی مربیگری تیم ملی آمریکا شد. یک سال بعد? او جزو گروهی بود که علاوه بر عضویت در هیات فنی? گزینشگر ارشد بازیکنان تیم ملی آمریکا در جام جهانی 1998 بود. وقتی قرعه‌کشی مسابقات انجام شد و معلوم شد تیم ملی ایران و تیم ملی آمریکا در یک گروه قرار دارند? مربی ایرانی تیم ملی آمریکا دچار بحران شد. افشین قطبی می‌گوید:"من عاشق کشورم ایران و مردم آن هستم? اما در آن زمان در تیم ملی آمریکا مسئولیت مربیگری داشتم. وقتی متوجه شدم ایران و آمریکا در یک گروه هستند? دچار بحران احساسی شدیدی شدم. از یک طرف در قلبم احساس می‌کردم که ایرانی‌ام? از سوی دیگر باید تلاش می‌کردم وظیفه تخصصی‌ام را به عنوان یک مربی بر حس وطن پرستی که در من قوی است? ترجیح دهم. بورا میلوتینوویچ در این مورد به من کمک کرد. او بارها مربی تیم‌هایی بود که رودرروی تیم ملی کشور خودش قرار می‌گرفتند. من می‌دانستم که تیم ملی ایران چهره‌های بسیار مهمی دارد? علی دائی شگفت انگیز بود? کریم باقری در بازی‌های کوتاه و توپ‌های بلند مهارت بسیاری داشت? مهدوی کیا یکی از بهترین گوش‌های دنیا بود? و وسط کریم باقری و دائی? خداداد عزیزی بود که فنی? خلاق و غیر قابل پیش بینی بود. مهم‌تر از همه تیم ملی ایران بود که همه اعضایش در خدمت تیم بودند. "

نمی دانستم گریه کنم یا هوورا بکشم؟!

افشین قطبی احساس خودش را دز زمان بازی ایران و آمریکا چنین گفته است:"به من هشدار داده شده بود که به گذشته ایرانی‌ام فکر نکنم. وقتی وارد استادیوم شدم با تشویق حیرت انگیز ایرانیانی که حداکثر استادیوم را پر کرده بودند مواجه شدیم. دیدن این صحنه به هر کسی که ایرانی بود احساسی از غرور می‌داد و من هم یک ایرانی بودم. وقتی توپ به طرف استیلی رفت? می‌دانستم چه اتفاقی می‌افتد و وقتی استیلی گل زد? نمی‌دانستم باید چه کار کنم? گریه کنم یا هوورا بکشم؟! نشستم و به روبرو خیره شدم. آن روز تمام مردم ایران در کشور از تیم ایران حمایت می‌کردند و این پیروزی به آنها روحیه داده بود."

کره جنوبی و یک چهارم نهایی 2002

افشین قطبی پس از بازی‌های جام جهانی 1998 به آژاکس آمستردام رفت و مدتی در آنجا مشاور فنی بود? سپس مدتی همین کار را در تیم‌های گالاکسی لس آنجلس? KFA کره جنوبی و انجمن فوتبال چین انجام داد. او پس از آشنایی با فوتبال کره جنوبی از سال 2001 همراه با گوس هیدینگ سرمربی تیم ملی کره جنوبی برای آماده کردن تیم این کشور در جام جهانی 2002 به کره رفت. او تحلیل‌گر فنی گوس هیدینگ بود. افشین قطبی در مورد کارش در جام جهانی 2002 گفته است:"در جام جهانی 2002 من مدل تاکتیکی همه تیم‌های گروه را در کامپیوتر ساختم و از این طریق تیم و گروه مربیان بازی‌ها را هدایت می‌کردم. " او از ارزش‌ها و مفاهیم علمی در مربیگری استفاده می‌کند. تیم کره جنوبی در سال 2002 موفق شد تیم چهارم جام جهانی 2002 شود.

مربی ایرانی الاصل? بار دیگر به شرق آسیا بازگشت? اما این بار در سمت مربی تیم ملی کره جنوبی و از آن روز‌ها بود که قطبی در رسانه‌های ایرانی مطرح و نامش در آن‌ها درج شد? در صورتیکه تا پیش از آن کمتر فوتبال دوست وطنی? او را می‌شناخت.

بیشترین تاثیر بر وی را بورا میلوتینوویچ داشته است. کو آدریانز(سرمربی سابق پورتو) و گاس هیدینک (سرمربی کره جنوبی در سال 2002) نیز در پرورش فکری قطبی تاثیر ویژه‌ای داشته‌اند.

بازگشت به ایران . . .

در سال 2007 به دنبال دعوت سرپرستان تیم پرسپولیس? افشین قطبی پس از سی سال وارد تهران شد و با گروهی فراوان از طرفداران پرسپولیس و مادری که سی سال بود فرزندش را ندیده بود? مواجه شد.

او همچنین به عنوان مشاور فنی تیم‌هایی مانند: آژاکس آمستردام? گالاکسی لس آنجلس? اومیا آریجای ژاپن? KFA کره و انجمن فوتبال چین کار کرده ‌است. قطبی به عنوان مربی? با تفکر هجومی شهرت دارد.

به قول خودش فوتبال را با توپ پلاستیکی و روی زمین‌های آسفالت تهران آغاز کرده بود? از زمان نوجوانی به فوتبال علاقه داشت. قطبی گفته است:"فوتبال در روزهای نوجوانی عشق من و راه زندگی من

بود. تیم‌های تاج و پرسپولیس را دوست داشتم و علی پروین و ناصر حجازی بازیکنان محبوب من بودند


ارسال شده در توسط عرفان
   1   2   3   4   5      >